۱۳۹۰ مرداد ۱, شنبه

دو ساعت در حوزه علمیه


قبل از خواندن متن زیر باید بگویم بنده نه آخوند هستم نه آخوند زاده و نه علاقه ای به آخوند شدن دارم ومیدانم که همین افراد بعلت بعضی تعصب های نابجا در جامعه ما موجب تحجر و عقب ماندگی شدن که شاید علت این امر رو باید در رفتار خود مردم جستجو کرد تا حوزه های علمیه و آخوند های ما .
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت این است که باید این فرهنگ را جا بندازیم که همیشه نباید آن چیزی را که دوست داریم بشنویم ‍، چرا که شاید خواننده وابسته به جریان خاص و نگرش فکری خاصی باشد .
در هر حال من به دور از هرگونه طرفداری و بدون هیچ وابستگی به ارگان ونهاد خاصی آن چیزی را که از زندگی یک طلبه در حوزه علمیه میگذرد بیان میکنم .

تصوری که مردم از حوزه علمیه و روحانیان پیدا کردن مخصوصا در سال های اخیر روند خوبی نداشته و عموم مردم زمانی که یک روحانی رو در جامعه میبینند اینطور برداشت میکنن که موجود بی سوادی رو تماشا میکنند که وارد حوزه شده تا از منافع روحانیت استفاده کنه و روزی هم اگه برایشان امکان داشت مال مردم رو بخوره و چون لباس پیغمبر(!) به تن داره حتی کسی به آنها نگه بالای چشات ابروهه  ؛ هرچند کم هم نیستن افرادی که به این دلیل وارد حوزه میشن اما حقیقت چیز دیگریست ...
دوستی روحانی دارم که در سال پنجم حوزه مشغول به تحصیل است . یه روز به حسب اتفاق کتاب قانونم دستش جا موند و همین باعث شد من رو به حجره اشون دعوت کنه ؛ منم از سر کنجکاوی دعوت دوستم رو قبول کردم و 2 ساعت وارد حوزه علمیه شدم تا ببینم طلبه ها درهمچین محیطی چطور زندگی میکنن و البته چه کارهایی انجام میدن . حتما تصویری که از یک حجره دارین چیزی شبیه یه دالان با در چوبی و پنجره های مشبک و الخ...
اما دقیقا برعکس حجره یه سوئیت با تمام امکاناته که معمولا به 4 الا 5 نفر از طلبه ها میدن که هم محل اسکان اونا تا آخر مدت تحصیله و هم مکانیه برای مباحثه هایی که شاید ساعت ها طول بکشه .
زمانی بود که خانواده های سخت مذهب بچه هاشون رو از کودکی به حوزه های علمیه میفرستادن چون فکر میکردن در این نوع مدرسه ها دست کم خطری برای دین و ایمان بچه ها احساس نمیشه و دقیقا این مقارن با زمانی بود که روحانیت  به پیله تعصب و تحجر پناه برده بود یا اگه بخوام صریح تر بگم کار حوزه های علمیه ملانقطه ای پروردن بود و سواد یه روحانی در این حد بود که بای زینت باید بچسبد یا نه و "واو" معدوله باید حذف شود یا نه ؟ و بطور کل یک روحانی در شک بین دو و سه یا توضیح طهارت و نجاسات مونده بود ؛ خیلی از افراد هم که حتی لباس روحانیت بهشون ارث میرسید و بدون هیچ سوادی ملغب به نام پربرکت (!) روحانی میشدن .
اما در حال حاضر حوزه علمیه هیچ چیز از یه دانشگاه کم نداره و از دورانی که طلبه ها در مکتب به دور هم می نشستن خبری نیست ؛ سر کلاس میرن ، مثل دانشجو ها انترنتی واحد بر میدارن و حتی جالب اینجاست ممکنه درسی را هم بیوفتن از نو بخوان برش دارن ؛ ما شده یه درس رو شبه امتحانی پاس کنیم اما اینا کلا اگه همیشه سرشون تو درس نباشه باید حوزه رو ببوسن بذارن کنار ،
چرا کتاب هایی رو پاس میکنن با قطر چند سانت آن هم به زبان عربی حالا صرف و نحو عربی که جای خود داره و البته زبان انگلیسی هم که مثل همه ی مراکز آموزشی جزو واحد درسی محسوب میشه
نکته دیگه ای که توجه من رو به خودش جلب کرد افرادی بودن که اونجا درس میخوندن ؛ گفتم که خانواده های بچه هاشون رو از کودکی به حوزه میبردن اما  حالا میشه به ندرت افرادی رو زیر سن 18 سال پیدا کرد و البته بودن افرادی که با داشتن لیسانس یا حتی مدرک بالاتر و البته با سن های حدود 25 تا 35 سال وارد حوزه شده بودن .

در خصوص اهداف وارد شدن به حوزه هم صحبت زیاده اما نظر شخصیه من اینه که افراد صرفا جهت چپاول مال ملت و یا آینده شغلی مناسب به حوزه نمیایند
صحبت آخرم در خصوص رفتار و اخلاق این افراده ؛ ما اکثرا آخوند هایی رو دیدم که خیلی کتابی حرف میزدن یا همش سر به زیر در حال ذکر گفتن هستن که میتونم به صراحت بگم اینها همون افرادی هستند که بخواطر آینده شغلی وارد حوزه شدند چرا که معمولا طلبه ها کمتر لباس روحانیت به تن میکنند و شغل اصلی آنها چیز دیگریست و البته از نظر صحبت کردن شاید خیلی شوخ تر از من و شمای نوعی باشند .
با اتمام این متن باز باید متذکر شوم با تمام این پیشرفت ها هنوز سیلی از تحجر در حوزه ها وجود دارد که به این زودی ها از بین نمیرود




۱ نظر:

  1. کمی تا قستمی خوشمان امد....
    البته این مساله جا داره که باز تر بشه
    اما همین که بدون طرفداری از طرف خاصی نوشتی به جذابیت نوشته اضافه کرد

    پاسخحذف